رادینرادین، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

تیم سه نفره

آموزش تولت رفتن در هجده ماهگی

از دیروز رادین رو باز گذاشتم و پوشک نکردم. حتی بدون پوشک یه نیم ساعتی هم رفت بیرون با علیرضا خرید و آمد و البته خشک هم مانده بود. یک تکنیک سه روزه در اینترنت برای از پوشک گرفتن کودک پیدا کردم که دست و پا شکسته اجرایش می کنم. منتها فکر کنم بیشتر از سه روز زمان ببرد. تکنیکه این است: روز اول آموزش استفاده از لگن دستشویی همین که کودکتان بیدار شد شما هم از رخت خواب بلند شوید. او را از کمر برهنه کنید. شما و فرد کمکیتان به نوبت حواستان به او باشد تا ببینید که آیا نیازی به ادار یا مدفوع کردن دارد. در صورت نیاز به دستشویی، او را به نزدیک‌ترین لگن دستشویی ببرید. در تمام روز به او خوراکی شور یا غذای آبکی و مایعات زیادی بدهید تا زی...
12 خرداد 1394

کابوسی به نام واکسن هجده ماهگی

چهارشنبه صبح ششم خرداد ۹۴ رادین را بردیم برای چکاب و دریافت واکسن هجده ماهگی. سر یکسالگی رادین که دکتر ابطحی مسافرت بود تازه فهمیدم هیج دکتری واکسن نمی‌زند و همه به مراکز بهداشت مراجعه می‌کنند. واکسن یکسالگی که هیچ عارضه‌ای نداشت و اصلا نفهمید که کی به دستش تزریق کردند. رادین سر واکسن‌های دو٬‌چهار٬ و شش ماهگی‌اش هیچ وقت اذیت نشد٬ معمولا دو سه ساعتی درد داشت و یکم تا ۳۷.۸ گرم می‌شد اما تب هم نمی‌کرد٬ و همان روز هم قضیه ختم به خیر می‌شد. تصور می‌کردم که واکسن هجده ماهگی که نوبت دوم واکسن یکسالگی و یادآور اول واکسن سه‌گانه است هم اذیتش نکنه اما... روز قبل و صبح همان روز واکسن مرتب به راد...
10 خرداد 1394

بدون عنوان

من و علیرضا یه روز بهاری متوجه شدیم که رادین کوچولو قراره به جمعمون اضافه بشه. خیلی خوشحال شدیم و نزدیک بود همون لحظه اول بریم به همه بگیم٬ اما تصمیم گرفتیم یکم صبر کنیم تا دکتر نتیجه آزمایش رو ببینه و بعد به بقیه بگیم.  تو عروسی عمو محمد رادین که پنجم اردیبهشت ۹۲ بود فقط من و علیرضا و مامانی رادین از وجود این همراه نازنین خبر داشتیم و هی خودمون برای خودمون خوشحالی کردیم.  گذشت و گذشت تا روز ششم آذر صبح ساعت ۳! من که بی‌خواب شده بودم رفتم تلویزیون ببینم که متوجه شدم مشکلی پیش آمده٬ با علیرضا نیمه شبی خودمون رو به بیمارستان رسوندیم و تا صبح صبر کردیم که دکتر بیاد. دکتر که آمدگفت رادین داره دنیا میاد!!! یک ماه دقیقا ز...
3 خرداد 1394
1